از همون قدیم مادرم
بنداول
از همون قدیم مادرم روضه هاتو خونده برام
گمون میکنم که حالا تو سرزمین کربلام
چشمامو که میبندم
واسه غمت میبارم
تاکه میام تو روضه
سر رو علَم میزارم
شلوغی دورتو آقا از همینجا میبینم
به جای پیکرت بوسه از بیرق تو میچینم
بنددوم
میسوزه دل مظطرم از غمو تب و تاب تو
کاش میشد که باشم آقا در کنار اصحاب تو
روی دلم داغ تو
تا به ابد میشینه
پرمیکشه قلبم تا
عکس حرم میبینه
اهل حرَم تو اسارتو از همینجا میبینم
توخیمه هات وقت غارتو از همینجا میبینم
بندسوم
از خدا میخوام تا بشم مثل اون غلام سیاه
روی پای تو جون بدم با توشَم نگاه به نگاه
توکه همیشه داشتی
هوای من رو هرجا
ولی خودت تو گودال
بودی غریب و تنها
رو دست قاتلت خنجرو از همینجا میبینم
نیزه های روی پیکرو از همینجا میبینم