باصدای مناجاتت
بنداول
باصدای مناجاتت
شبا مادر بیدار میشم
اشکاتو وقتی میبینم
دوباره بی قرار میشم
انگاری میبری از خاطرت درداتو هرشب
که میشه خرج همسایه دعای تو مرتب
یکمم فکر ماباش واسه ی خودت دعا کن
سه ماهه داری میسوزی توی آتیش این تب
مادر مهربونی
روح خونمونی
واسه موندن دعا کن
آخه خیلی جوونی
بنددوم
وقتی حالت رو میپرسم
چرا مادر دمق میشی
پا میشی واسه دلگرمیم
ولی زود بی رمق میشی
چرا گلبرگ گونت غرق شبنم میشه مادر
میدونم که یه روزی درد تو کم میشه مادر
ینی میشه دوباره حال این خونه عوض شه
ینی میشه ببینم بسترت جم میشه مادر
دنیامه نگاهت
فدای روی ماهت
دل عرش خدا هم
میسوزه با آهت
بندسوم
بذا دستت رو رو شونم
وقتی که داری پا میشی
نفست بند میاد آخه
هر دفه جا به جا میشی
میدونی وقتی افتادی زمین من چی کشیدم
تا ابد از جلو چشمام نمیره هرچی دیدم
همه دنیا خراب شد رو سرم اون لحظه ای که
تو زیر دست و پا بودی صداتو میشنیدم
درد بی دوامه
اشک تو چشامه
رد داغ جسارت
تا همیشه باهامه