بعد از این بر آسمانها غصه حاکم می‌شود

ناله های ساکنانِ عرش دائم می‌شود

من نمی‌دانم که قلب حرمله از جنس چیست

آخر انسان هم مگر انقدر ظالم می‌شود؟

خواستم از خواهرم پنهان کنم داغ تو را

لرزه های شانه ام اما مزاحم می‌شود

رفتی و لبخند ها رفتند از لب های من

رفتی و باران چشمانم مداوم می‌شود

بعد دفنت هم برایت حرز می‌خوانم علی

اهل قتل و غارتند این قوم ، لازم می‌شود…