به آتش طعنه زد هیزم که غوغا کردنش با تو
به آتش طعنه زد هیزم که غوغا کردنش با تو
حمایت از من اما فتنه برپا کردنش با تو
زنی میآید و در سینه اش مهر علی دارد
پس آن را با نوک مسمار امضا کردنش با تو
جوابش را چنین داد آتش این در را که سوزاندم
تحمل کرد اگر آن زن تقلا کردنش با تو
در و دیوار را بر هم بزن با پایکوبیدن
که خون تازه جاری پای لولا کردنش با تو
به لولا گفت میخ در کمی من را تحمل کن
بیا و صبر را این دفعه معنا کردنش با تو
غلافی با غلافی آن سوی در زمزمه کردند
حمایل را ز دست فاطمه وا کردنش با تو
بزن طوری که با صورت بیافتد بر زمین زهرا
علی را پیش چشم مرد و زن تا کردنش با تو
غلافی رو به درب خانهی همسایه کرد و گفت
شکست بازویش با من تماشا کردنش با تو
شنیدم تیغها بین غلاف اینطور میگفتند
سر جسم حسینش نیز دعوا کردنش با تو