بنداول
بی سرو سامونم
از غمت گریونم
روی دارالاماره روضه خونم
نم نم بارونم
با دل پرخونم
واسه حال زینبت پریشونم
مهمون نوازی کوفیا با شمشیره حسین
غروب این شهر بخدا بد دلگیره حسین
بازار این شهر پر چشمای نامرده
حکایت حرومی و سیلی و درده
به کوفه نیا
الهی من فدات بشم
به کوفه نیا
فدای بچه‌ها ت بشم
به کوفه نیا به کوفه نیا

بنددوم
گریه شد تقدیرم
از دورویی سیرم
عشق تو اینجا شده تقصیرم
از همه دلگیرم
دارم از دست میرم
خوبیش اینه که برات می‌میرم
این سرنوشت من توی چرخ کبوده حسین
از اولش هم جون من نذر تو بوده حسین

خدا رو شکر جرمم شده محبت تو
اما منو می‌کشه فکر غربت تو
منو می‌کشه
یتیمی دسته گلات
منو می‌کشه
اسارت مخدرات
منو می‌کشه منو می‌کشه

بندسوم
چشم من میباره
غصه هام بسیاره
توی این شهر من شدم آواره
دیگه حالم زاره
نگرانی داره
نمی‌ذارن اینا واست چاره
شنیدم اینا حرفاشون نقش رو آبه حسین
وعده شکستن واسشون عین صوابه حسین
داغی برات میذارن که میسوزه جیگرت
جایزه میذارن اینا آخر واسه سرت
فدای سرت
اشک چشای دخترام
فدای سرت
اگه بمیرن پسرام
فدای سرت فدای سرت