تو را تنها رها کردیم ما در کوچه‌ ی غربت

تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت

دعای تو همیشه تا اجابت می‌برد مارا

دعای ما برایت می‌شود قربانی غفلت

تمام چاره‌ی بی‌چارگی‌هامان تویی اما

میان این همه رنج و بلا کو اندکی دقت؟

اگر اندازه‌ی لیوان آبی تشنه ات بودیم

تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت

تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست

عبادت های خود را می‌کنی با ما اگر قسمت

شبیه مادرت دلسوزی و در می‌زنی هرشب

که ما را  لحظه‌ای در آوری از خانه‌ی ظلمت

شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند

که عشق است و بلاهایش  به هر ترتیب و هر قیمت

بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت

چه پشت در چه در کوچه  چه  در مسجد به هر بابت

فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه

به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت