بنداول

خیزُ از جا ای علمدار سپاهم
بی کس و بی یار و یاور بی پناهم

داغ تو عباس من برده شکیبم
من در این دشت بلا دیگر غریبم

دلهره افتاده در خیمه ها
تا زدی تو بانگ أدرک أخا

تکیه گاه من سپاه من
در دل شبی تو ماه من
خونِ از غمت نگاه من
تکیه گاه

یا أخا ۲

بنددوم 

میکشم با تیر و نیزه آهی از دل
فرق تو خونین شده ای ماه محفل

تشنه لب از علقمه برگشتی آخر
من به قربان وفای تو برادر

بوسه بر دستانت میزنم
از جهان بی تو دل می‌کَنَم

روح من سفر کردی از تن
حرمت مرا شکست دشمن
میزنند نمک به زخم من
روح من

یا اخا ۲