بنداول

دارم می بینمت، گُلم، نیا، توویِ قتلگاه

نیا جانِ عمو، برگرد، برو، توویِ خیمه گاه

اینجا دریایِ تیر و نیزه است، من خودم زیرِ دست و پاهام

دیدی با اصغرم چه کردن، نذا بازم جاری شه اشکام

دیگه تمومه کارِ من، چه تو بیای چه تو نیای

سرم می‌ره روو نیزه ها، چه تو بخوای چه تو نخوای

بنددوم

شلوغِ قتلگاه، برو، چقد، مگه جون داری

صدایِ پایِ شمر، میاد، برو، اومد انگاری

بذا جونم به لب بیادش، بعدِ تو جون و سر نمی‌خوام

دستتو بالاتر نیاری، اینجوری که سپر نمیخوام

رمق نمونده توو تنت، شکسته استخوون تو

ببین به رویِ صورتم، داره می‌‌ریزه خونِ تو

بندسوم

جدا شد دست تو، ولی، تنت، زیر نیزه هاس

نمی‌دونم که تو، دیدی، بابات، روبه روی ماس

می میرم با غمت توو گودال، پیش من شد تنِ تو پامال

منِ بیچاره موندم و تو، رویِ دستم که رفتی از حال

بمیرم ای گُلِ عمو، نفس گرفته توو گَلوت

می‌ریزه روی صورتت ، اشک غریبیِ عموت