رسیده است به هر سینه داغ ماتم تو
رسیده است به هر سینه داغ ماتم تو
چنان که می چکد از چشم ها محرم تو
فقط نه ما، که سراسیمه عرش آمده است
به پای بوسیِ گرد و غبار مقدم تو
خدا به حرمت تو بی حساب می بخشد
به هر دلی که شکسته ست امشب از غم تو
سلام ما به تو ای کشته ی بدون کفن …
سلام بر تو و بر غربت دمادم تو …
نمانده بود کسی تا که یاری ات بکند
سلام ما به طنین صدای محکم تو
به سجده ای که وضو کرده بود با خونت
سلام ما به عروجِ دعای مبهم تو
به زلف های پریشانِ روی نیزه سلام!
سلام بر تن تو… دست و پایِ درهم تو…
سلام ما به همان دم که ناامید دوید
به سوی اهل حرم اشک های نم نم تو
به او که بی کس و تنها به قتلگاه رسید
به استوارترین روضه ی مجسم تو !
کمیم اگرچه، پراکندگانِ مجموعیم.
نشسته است جهانی به زیر پرچم تو
خدا نیاورد آن روز را که در دل ما
دمی اقامه نباشد عزای اعظم تو
نشسته ایم به امید یک چراغ حسین! ع
اگر چه راه نداریم ما به عالم تو …