بنداول

شهید قله‌ی قاف نینوا اصغرم
ذبیح تشنه‌ی شاه کربلا اصغرم
قتیل روضه‌خون گهواره‌ها اصغرم

سفیدی گلوشو نشونه داره دشمن
تیره که داره میبره سر و گلو ازهم
دیگه نفسای آخرشه علی اصغر
داره می‌رسه صدای خس‌خسِ بچم

کاش یه‌جور دیگه می‌شد قصه
کاش یه جور دیگه می‌شد آخر
کاش که حرمله می‌لرزید دستاش
کاش که اصلا نمی‌رفتی مادر

بنددوم

صدای تیر و نیزه لالایی اصغرم
کمون حرمله کاش بدونه من مادرم
دعای جوشن می‌خونن مادرا تو حرم

لالایی مادرونه ینی بازم می‌شه
بخونم و بخوابه توی آغوشم کم کم
ندای مادرونه‌ی توی دلم میگه
برسه یا نرسه دیگه می‌میره بچم

کاش یه‌جور دیگه می‌شد قصه
کاش رسیده بود عموی اصغر
کاش کنار علقمه بود خیمه
کاش که اصلا نمی‌رفتی مادر

بندسوم

نبینه مادری بچشو روی نیزه‌ها
نبینه دست‌وپا میزنه رو دست بابا
نبینه غرق خونه از سرتاپا ای خدا

چه خوابایی دیده بودم برا علی‌اصغر
لباس دومادیشو بیاره علی‌اکبر
گل بریزه روی قد و بالاش عمو عباس
دست باباشو ببوسه پیش چش مادر

کاش یه‌جور دیگه می‌شد قصه
کاش یه‌جوری زنده می‌موند اصغر
کاش که توی خیمه خوابت میبرد
کاش که اصلا نمی‌رفتی مادر