معرفی چند نظریه در نقد ادبی

جنبه توصیفی نقد : یک اثر ادبی چی میخواد بگه؟ چرا به این صورت تولید شده! درباره ی ارزش اثر اطلاعاتی به ما نمی دهد.
جنبه معیاری نقد: درباره ارزش یک اثر ادبی صحبت می کنه . در واقع به ما میگه این اثر چقدر خوبه یا چقدر ضعیفه
نقد درونی ادبیات و نقد بیرونی ادبیات:
امروزه در حوزة نقد ادبي، نگرش بيروني به ادبيات يكي از كارآمدترين گونه هاي نقادي است.
منظور از نگرش بيروني آن است كه متون ادبي را از جنبه ها وزوايايي مثل روان شناختي، جامعه
شناختي، تاريخي، سياسي و … بررسي كنند. در پيشينة نقد ادبي در ايران، ما بيشتر شاهد نمونـه
هاي نقد دروني ادبي بوده ايم.
در نقد دروني، منتقد به مطالعة ساختار دروني متن مي پردازد مثـل نقد لفظ كه از توجه به رموز و قواعد ادبي پديد مي آيد زيرا لفظ و صورت كلمات در يك مـتن ادبي از اهميت خاصي برخوردار است و اين اهميت به لحاظ ارتباط لفظ با معني و وزن و آهنگ لفظ مي باشد. نقد لفظ در ميـان آثـار منتقـدان از قبيـل ارسـطو و اريـستارك از اهميـت خاصـي برخوردار بوده است و بسياري از متون نقد ادبي در ادبيات ايران و عـرب بـه ايـن جنبـه از نقـد توجه بيشتري نشان داده اند از جمله در چهار مقالـه نظـامي عروضـي، راحـه الـصدور راونـدي، الصناعتين ابوهلال عسكري مي توان نمونه هايي از نقد لفظ را مشاهده كرد. نقد معنـي، تـصحيح نسخ و متون و ادبيات تطبيقي هم از جمله نقد دروني ادبي هستند كه در ادبيات ما جاي وسـيعي را اشغال كرده اند.
هر چند نمي خواهيم اهميت نقد دروني ادبي را ناديده بگيـريم ولـي در قـرن معاصر آن چه باعث غنا و پيشروي علم نقد ادبي شد نقد بروني ادبيات است.
نقد روانشناختی:
در اوايل قرن نوزدهم ميلادي، جريان فكري، فلسفي درآلمان به وجود آمد كه ايـده آليـسم نـام گرفت. هگل ، فيشته و شلينگ از فيلسوفان معروف اين جريان بودند. هگل با وضع تركيبي به نام “روح زمانـه” در صـدد تعلـي جريـان هـاي فكـري اعصار مختلف برآمد. از نظر هگل، هر انديشه اي تاريخي دارد و فلسفه ها و افكار را نبايد بطور انتزاعي و بيرون از تاريخ بررسي كرد. او در كتاب “پديدار شناسي روح” اين روش را در بررسـي آراء و انديشه هاي ادوار مختلف به كار برد.
انديشه “روح زمانه” و روش تاريخي، بعـدها دسـتمايه اي شـد بـراي روان شناسـان و جامعـه شناسان كه در مطالعات خود از اين روش بهره ببرند. نيـز فيلـسوفاني مثـل ديلتـاي و ويندلبانـد )فيلسوف نئوكانتي آلماني) با استفاده از روش تاريخي، انشقاقي بـين دو دسـته علـوم تـاريخي و فرهنگي از يك طرف و علوم طبيعي از طرف ديگر به وجود آوردند.
منتقدان ادبي پيرو اين مكتب، بعدها نقد ادبي را جزو علوم دسته اول به حساب آوردند و معتقد بودند كه روش هاي علوم تجربي جداست و منتقد ادبي نبايد به يـك مـتن ادبـي همچـون يـك پديدار واقعي نگاه كند. امروزه هيچ مكتب نقد ادبي نيست كه از اين روش بر كنار مانده باشد.
مثلاً فرويد در مقالة »داستايوفسكي و پدركشي« از زاوية روانكـاوي بـه شخـصيت هـاي رمـان “برادران كارامازوف” مي نگرد. در اين مقاله ، وي صفات مفسده جو و بزهكار و زودرنج و روان نژند را به قهرمانان داستان نسبت مي دهد و معتقد است كـه چـون داستايوفـسكي در ذات خـود چنين شخصيتي بوده به دستچين كردن شخصيتهاي تندخو و خودخواه پرداخته است و زودرنجي شخصيتهاي داستان را تبلور خصلت هاي دگرآزارانه (ساديسم)نويسنده مي داند. نيز روان نژندي قهرمانان را با بيماري صرع نويسنده توجيه مي كند و اصولاً معتقد است قتل پدر در رمان برادران كارامازوف با قتل پدر داستايوفسكي ارتباط بي چون و چرا دارد.
يا لوكاچ در بررسي آثار رئاليست هاي اروپايي از قبيل بالزاك، اسـتاندال و زولا (كـه بـه دليـل ارتباط تنگاتنگ ناتوراليسم و رئاليسم ، لوكاچ به آثار وي پرداخته است) دست به نـوعي تحليـل طبقاتي از رمانهاي اين نويسندگان مي زند.
رنه ولك منظور از روان شناسي ادبيات را “مطالعه روان شناختي نويسنده به عنوان نوع يا فرد يا مطالعه فرآيند آفرينش يا مطالعه سنخ ها و قوانين روان شناختي موجود در آثار ادبي يـا سـرانجام مطالعه تأثير ادبيات بر خوانندگان يك اثر ادبي” مـي دانـد.
نکاتی که در نقد روانشناختی مورد توجه قرار میگیرد:
1. اثر ادبی در چه بستر ذهنی و روانی پدید آمده است.
2. نقد روانشناختی به بررسی احوالات مبدا اثر و وضعیت روانی شاعر و نویسنده می پردازد. و با شناخت از وضعیت روانی شاعر و نویسنده به نقد اثر وی می پردازد.
3. نقد روانشناختی از بررسی جزییات یک اثر ادبی می تواند به وضعیت روانی صاحب اثر پی ببرد
4. با مطالعه و بررسی وقایع خارجی زندگی نویسنده همچون مصاحبه ها، نامه ها و مجموعه ی اثار او به قضاوت درباره ی اثر جدید وی می پردازد.
5. نقد روانشناختی به بررسی روابط ، دیالوگها، کنشها و روابط شخصیتهای یک اثر زاویه دید و نوع روایت در یک اثر می پردازد و با این روش به روشن کردن مفهوم یک اثر برای مخاطب کمک می کند.
6. بررسی این موضوع که آیا سمبلها ، نمادها و تصاویر یک شعر یا داستان منبع روانشناختی دارد یا خیر، برعهده ی نقد روانشناختی است.
7. گاهی برای بررسی یک اثر ادبی لازم است از نقد جامعه شناختی نیز در کنار نقد روانشناختی استفاده کرد. در بیشتر موارد حالات روحی شاعر، متاثر از وضعیت اجتماعی ست که در آن زیسته است.

مقاله ی پیشنهادی:
*روانشناسی و ادبیات، دکتر معصومه خدادادی مهاباد، همايش ملي پژوهش هاي نوين در زبان و ادبيات فارسي

نقد جامعه شناختی
جامعه شناسی تحقیق درباره ی ساختمان جامعه در هر دوره از تاریخ و نیز تحقیق درباره ی رفتار اجتماع در آن دوره است.
نقد جامعه شناختي ادبيات، يكي از شيوه هاي نسبتاً نوين در مطالعات ادبي است. در اين شيوه به بررسي ساختار و محتواي اثر ادبي و ارتباط آن با ساختار و تحولات جامعه اي كه اثر مولود آن است مي پردازند. آنچه در نقد جامعه شناختي ادبيات از اهميت بيشتري برخوردار است، انعكاس تصوير جامعه در جهان تخيلي و هنري اثر ادبي و شكلهاي مختلف آن است.
در بحث از رابطة ادبيات و جامعه همواره بايد اين مسئله را در نظر گرفت كه ادبيات به اعتبار مادة اصلي آن – يعني زبان- ذاتاً پديده اي اجتماعي است. زبان در ارتباط انسانها با همديگر ساخته ميشود و رو به تكامل مي نهد و آنگاه كه به وسيلة شاعر يا نويسنده براي بيان مفاهيم عيني و ذهني مورد استفادة خاصي قرار ميگيرد از آن به ادبيات تعبير ميكنيم. اينكه آيا ادبيات آينة اجتماع است يا به تعبير ديگر آيا بايد به ادبيات به عنوان منعكس كنندة تصويري راستين از جامعه اي كه اثر در آن به وجود مي آيد بنگريم يا خير؛ پرسش بنيادين و آغازين پژوهشهاي جامعه شناختي ادبيات است و هر پژوهشگري كه در اين حوزه تحقيق ميكند در ابتدا بايد موضع خويش را در باب اين مسئله روشن كند.
انواع ادبي غنايي، حماسي، نمايشي و تعليمي و جوامع سنتي و صنعتي يا جوامع پيشامدرن، مدرن و پسامدرن هر يك در بررسيهاي جامعه شناختي ادبيات به شكل ويژه اي مورد مطالعه قرار ميگيرند و حكم واحدي بر آنها نميتوان جاري ساخت. البته تصوير جامعه در ادبيات كلاسيك چندان به وضوح منعكس نشده است؛ در حالي كه در عصر جديد – در غرب پس از رنسانس و در ايران از دوران مشروطه- ادبيات همواره به مثابه آينة اجتماع تلقي شده است. هر اثر ادبي كم و بيش از جامعه و تحولات آن تأثير ميپذيرد و تا حدي بر جامعه نيز تأثير ميگذارد؛ بنابراين ميتوان از تعامل ادبيات و جامعه سخن گفت و اين داد و ستد دو سويه ميان جامعه و ادبيات نيز مقوله اي است كه در نقد جامعه شناختي ادبيات به آن پرداخته ميشود.
نکاتی درباره نقد جامعه شناختی:
1. نقد جامعه شناختی جنبه توصیفی دارد .
2. به یک اثر ادبی صرفا به این خاطر که در دوره ی اجتماعی نابهنجاری خلق شده است نمیتوان گفت یک اثر ضعیف. اگر چه غالبا در بافت اجتماعی ود نشانی از منشا اجتماعی اش دارد.
3. نقد جامعه شناختی روی آثار غنایی سودمند نیست. آنچنان که بر روی آثار رمانتیسم قرن 19 میلادی جواب نمی دهد.
4. مطالعه سوابق اجتماعی صاحب اثر در بررسی آثار وی کمک می نماید.
5. منتقدان مارکسیست توجه ویژه ای به نقد جامعه شناختی داشته اند
6. مطالعه و بررسی جامعه شناختی مجموعه ی آثار ادبی تولیده شده در یک مقطع زمانی مشخص می تواند به روشن شدن سبک ادبی آن دوره تاریخی کمک نماید. بعنوان مثال اختناق و فقان سیاسی حاکم بر جامعه قبل و بعد از کودتای 28مرداد سبب تولید آثار ادبی نمادگرا شده است.
مقاله های پیشنهادی:
* بررسي جامعه شناختي گفتمان هاي شعري دهه دوم پس از انقلاب اسلامي، حسام ضیاعی، علی صفایی سنگری
نقد فرمالیستی
فرمالیسم روسی یکی از مکاتب نقد ادبی در حوزه بررسی ادبیات از دیدگاه “زبانشناسی” است. این مکتب در خلال جنگ جهانی اول در روسیه بوجود آمد.و در سال 1920 شکفت. فرماليست ها، اثر ادبي را جدا از شخصيت، روحيات و اعتقادات نويسنده آن، و صرفا به عنوان يک مساله زباني بررسي مي کنند.
در واقع به اعتقاد فرمالیست ها ادبیات صرفا یک مسئله زبانی است و لذا می توان گفت که زبان ادبی یکی از انواع زبان هاست و باید به آن از دید زبانشناسی نگریست.
آنان اثر ادبی را شکل یا فرم محض می دانستند و معتقد بودند که در بررسی اثر ادبی تکیه باید بر فرم باشد و نه محتوا.
اساسا مخالف تقسیم متن به صورت و معنی بودند و می گفتند درست است که محتوی ناقل احساسات و عواطف و افکار است اما همه این ها در واقع در عناصر “زبانی” است.
باید توجه داشت که فرمالیست ها بر خلاف فوتوریست ها که ابدا به محتوا اعتنایی نداشتند می کوشیدند بین فرم و محتوا رابطه ای ایجاد کنند هرچند که چندان توفیقی نیافتند.با شکل گیری فرمالیسم در روسیه کمونیسم نیز رشد کرد. مارکسیست ها از همان آغاز فرمالیست ها را مورد حمله قرار دادند و ارتجاعی خواندند.
فرمالسیت ها اثر هنری را بیان غیر متعارف و غیر معمول تجربه و حقیقت می دانند. ولی در رئالیسم سوسیالیستی هنر بازتاب واقعیت های اجتماعی است.به نظر فرمالیست ها دنیای ادبیات با دنیای واقعیت های متعارف متفاوت است و بنابر این اثر ادبی را نباید فقط با توجه به واقعیت های بیرونی سنجید. از این رو از اثر ادبی نباید انتظار کسب اطلاعات و معلومات و آموزش راه و رسم زندگی داشت.
شکلوفسکی می گوید: هنر همواره از زندگی جدا بوده است.
اساسا بسیاری از ارزش های اجتماعی در ادبیات وارانه معرفی می شوند . ضد ارزش ارزش و ارزش ضد ارزش می شود.
نورتروپ فرای می گوید: هیچ کس مطالبی را که در کتب ادبی است دربست باور نمی کند.

فرمالیستها برای تغییر در زبان و رسیدن به زبان ادبی سه راه حل پیشنهاد می دهند:
1. توضیح یک امر حسی و عینی به وسیله ی یک امر انتزاعی:
عنوان مثال فروغ فرزاد در قسمتی از شعر خود می گوید: (شب در تمام پنجره های پریده رنگ/ مانند یک تصور مشکوک / پیوسته در تلاطم و طغیان بود.) در اینجا شب که یک امر عینی و ملموس است با تصور مشکوک که یک امر انتزاعی ست توضیح داده شده است
2. استفاده از تصاویر متضاد:
مثلا در این شعر: (در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد)
در اینجا چیزی که اهمیت دارد تم و مضمون شعر نیست بلکه تکرار (ش) و (ک) و انتخاب دو تصویر متضاد (شاهد بازاری) و (پرده نشین) است.
3. بکارگیری هنرسازه های بدیع و فعالسازی هنرسازه های منفعل با ساختی جدید
4. استفاده از آرایه ها و صناعات ادبی و بدیع لفظی مانند تکرار و واج آرایی
مقاله پیشنهادی:
*تحلیل فرمالیستی غزلی از حافظ، مسعود سپهوندی
*بررسی فرمالیستی شعر «ارغوان» از هوشنگ ابتهاج در سه حوزه‌ی زبان، موسیقی و زیبایی‌شناسی، محسن ذوالفقاری، زهرا موسوی، علی خسروی
نقد هرمونوتیک:

هرمنوتیک دانش تفسیرشناسی یا معناشناسی یا گونه‌ای معرفت‌شناسی است که محور مباحث آن، فهم معنا و روش تفسیر متون است و با نشانه‌ها ،پیام و متن سروکار دارد و بدین‌سان به قلمرو الهیات، فلسفه، هنر، زیبایی‌شناسی، نقد ادبی، نقادی متون و شناخت و تفسیر کردن متون مقدس دینی، روش‌شناسی علوم و معرفت‌شناسی نیز گسترش می‌یابد.
غالباً اشلایر ماخر را بنیانگذار هرمنوتیک در غرب دانسته‌اند؛ اما هرمنوتیک به معنای تاویل یا تفسیر باطنی، پیشینه‌ای بس دراز دارد و شاید بتوان گفت که در تاریخ مدون و مکتوب فلسفه با «فیلون» آغاز می‌شود که به تاویل عنایت ویژه‌ای داشته و موسس و مروج سبک تاویلی در تفسیر کتب مقدس بود؛ در بین عارفان همۀ ادیان به خصوص عارفان مسلمان از دیرباز توجه به تاویل و تفسیر باطنی سخنان و متون مقدس دینی، جایگاه والایی داشته است؛ حتی در میان مسلمانان گروه‌هایی مانند اخوان الصفا یا فرقه اسماعیلیه در مورد تاویل به افراط کشیده شده‌اند. در ایران باستان نیز هرمنوتیک و تاویل به نام «زندگی آگاهی» در مورد زند یا پازند و کتاب مقدس زرتشتیان وجود داشته است.
هرچند توجه بنیادین‌ اندیشمندان گستره نقد ادبی به علم هرمنوتیک سابقه طولانی ندارد و از نیم قرن تجاوز نمی‌کند، اما عکس این مطلب مصداق دارد، یعنی صاحب‌نظران مباحث هرمنوتیکی از فریدریش شلایرماخر گرفته تا‌هانس گئورگ گادامر، همیشه نیم نگاهی نیز به جهان ادبیات داشته‌اند که نظامی متنی دارد و وجهه «هرمِسی» و توان تاویل‌پذیری متون آن، بر بسیاری از حوزه‌های دیگر عام انسانی پیشی می‌گیرد.
بر اساس سیر تکاملی نظریه های هرمونوتیک به هرمونوتیک سنتی و هرمونوتیک جدید دسته بندی می شوند. در ادامه به بررسی تیتروار آنها می پردازیم.
هرمونوتیک سنتی:
* شلایر ماخر *ویلیام دیلتای
هرمونوتیک از دیدگاه شلایر ماخر:
1. ماخر هرمونوتیک را از انحصار متون مقدس بیرون آورد و به سایر متون تسری داد
2. متن معنای قطعی و واحدی دارد ولی ربطی به نیت مولف ندارد
3. متن یک معنا دارد اما کشف آن آسان نیست
4. شناخت مولف در فهم متن موثر است

هرمونوتیک از دیدگاه ویلیام دیلتای:
1. هرمونوتیک رسیدن به چیزی نیست که متن اظهار می کند ، رسیدن به کسی ست که خود را در متن بیان کرده.
2. در بررسی معنای یک اثر باید به شیوه ی بیان مولف توجه کنیم
3. هدف هرمونوتیک شناخت کامل مولف از نظر وجوهی ست که خودش هم از آنها بی اطلاع است.
هرمونوتیک جدید
*هایدگر *گادامر *ماریک هرش *آیزرِ آلمانی *پل ریکور
هرمونوتیک از دیدگاه هایدگر:
1. هرمونوتیک معنای پنهان متن را آشکار می کند. معنایی که از معنای متعارف عصر ما نیست.
2. معتقد به ساخت شکنی و ویرانی متن است.
هرمونوتیک از دیدگاه گادامر:
1. در هر دوره براساس مقتضیات اندیشه ای آن دوره معنی جدیدی از متن برداشت می شود.
2. معنای متن بستگی به پرسش خواننده دارد.
3. بین متن و خواننده پرسش و پاسخ مستمر است. متن با مکالمه بین مفسر و متن فهمیده می شود.
4. متن ربطی به نیت مولف ندارد.
هرمونوتیک از دیدگاه ماریک هرش:
1. تاویل رسیدن به نیت مولف است.
2. معنی ثابت است دلالت در زمانهای مختلف متفاوت است.
3. از معانی مختلف باید آن معنی ای را یافت که منظور مولف بوده است
هرمونوتیک از دیدگاه آیزر آلمانی:
1. برای دریافت های خواننده از متن هیچ محدودیتی وجود ندارد.
2. خواننده ممکن است در هر مرتبه از خوانش به یک معنی جدید برسد.
هرمونوتیک از دیدگاه پل ریکور:
1. معنی با مصداق متفاوت است و در متن ادبی ربطی بین مصداق و معنا نیست.
2. معنایی که در ذهن است با آنچه در جهانِ خارج است فرق دارد.
3. ارجاع متون ادبی به خودشان است. ارجاع متون توضیحی که مطلبی را توضیح می دهند به بیرون از خود است.
4. ریکور به نیت مولف اعتقادی ندارد.
5. متن دارای یک معنی نیست ولی برخی معانی محتمل ترند.
6. خواننده در زمان نوشتن متن غایب است و نویسنده در زمان خواندن متن غایب است (نظریه مرگ مولف)
پیشنهاد مقاله:
*هرمونوتیک جدید و تعیین معیارهایی در تاویل شعر معاصر، سیاوش جعفری، تقی پورنامداریان، ادبیات پارسی معاصر سال سوم زمستان 1392 شماره 4
پیشنهاد کتاب:
*نقدی بر نقد (نقد هرمنوتیک عینی دو شعر از اقبال معتضدی و رضوان اورنگ پور)، هوشنگ صناعی ها، اصفهان، نشر خاموش، چاپ اول،1394

نقد نو
نقد نو نهضتی نقادانه در ادبیات است که از نظریه‌های ادبی متعدد و مختلفِ ناقدان انگلیسی و آمریکایی از دهه ۱۹۲۰ پا گرفت و تا سال ۱۹۶۰ در آمریکا و انگلستان نفوذ فراوان و حضور مسلط داشت. تی اس الیوت، آ.آ ریچاردز، ویلیام امپسون و فرانک ریموند لی‌ویس از ناقدان انگلیسی و کلینت بروکس، ویلیام کرتز ویمسَت، آلن تیت، ریچارد پالمر بلَک‌مر، رابرت پن وارن و جان کرو رَنسام از منتقدان آمریکایی، از دیگر کسانی بودند که در کامل کردن این نظریه نقش داشتند.
روش نقد نو، عینیت‌مند و روش‌مند است زیرا در این نوع نقد منتقد باید به بافت شعر رسوخ کند و با خوانشِ دقیق و جزء به جزء به معنا برسد.
مشخصه بارز این دیدگاه توجه به خود متن و واژگانی است که بر صفحه کاغذ نقش بسته است؛ منتقدان نقد نو معتقدند که هنگام بررسی یک شعر باید آن را موجودی مستقل فرض کرد و به قول الیوت: نقد صادقانه و ارزیابی دقیق باید معطوف به شعر باشد و نه معطوف به شاعر.
آنها معتقدبه وحدت ساختار در یک اثر ادبی هستند. به باور منتقدان نقد نو در نقد یک اثر باید به شخصیتها، زاویه دید ، وضع راوی، شیوه بیان، اسامی افراد، حتی عماناثر توجه کنیم. باید به کلمات (واژگان) پر تکرار و که مورد نظر و علاقه ی صاحب اثر بوده اند توجه کنیم . در نقد یک اثر باید به روابط بحاکم بین واژگان که آیا در تقابل با یکدیگر هستند یا یر و همچنین به ابهامات اگاهانه ی مولف توجه کرد.
در واقع در نقد، آن‌چه می‌تواند ما را راهنمایی کند خود متن است نه آن‌چه که شاید قصد نویسنده از نوشتن بوده است؛ زیرا هنگامی که متن عرضه می‌شود و در اختیار عموم قرار می‌گیرد، مولف دیگر بر متن سلطه ندارد و متن به چیزی مستقل تبدیل می‌شود و دیگر بستگی به ما دارد که چگونه با آن برخورد کنیم. خطای عاطفی نیز به خواننده مربوط است؛ یعنی خواننده مستعد است که چنین خطایی را مرتکب شود و واکنش عاطفی خود را با آن‌چه شعر به واقع بیان می‌کند، اشتباه بگیرد.
به بیان ساده‌تر، نقدِ نو؛ معتقد به اصالت متن است و به اندیشه‌ای که به ذهن نویسنده رسیده است نمی‌اندیشد؛ زیرا رسیدن به نیت نویسنده به عنوانِ معیاری برای نقد ادبی نه دست یافتنی است و نه مطلوب. نویسنده و خواننده از نظر ِمنتقدان این نهضت، دارای اولویت ثانویه هستند. منتقدِ نقدِ نو، در پی معنای متن نیست، بلکه می‌خواهد بداند متن چگونه خود را بیان می‌کند. «این مکتب دنبال آن است که ببیند چگونه بخش‌های مختلف متن با یکدیگر مرتبط می‌شوند، متن چگونه نظم و هماهنگی پیدا می‌کند؛ طنز، متناقض‌نما، تنش، ایهام و ابهام را چگونه در خود جای می‌دهد و حل می‌کند و اساساً به بیان خود «شعر بودگی» یا جوهر خود شعر می‌پردازد.
پیشنهاد مقاله:
• بن‌مایه‌های فکری مکتب نقد نو در نگاه الیوت و آدونیس، رضا محمدی، اصغر مولوی نافچی
پیشنهاد کتاب:
• روش مطالعه ادبیات و نقد نویسی، جان پک و مارتین کویل، ترجمه سرورالسادات جواهریان، تهران، انتشارات مروارید

میترا سادات دهقانی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.