نوشته‌ها

سری که روی نیزس پشت سرو نگاه میکنه

بابایی سلام آخر اومدی

محرم از راه اومد دوباره مشکی پوشم

تا وقتی که بوده همین بوده

پرچم دست ماس دنیا بدونه

من تنهایی جلو در خرابه

امشب بیا توو خوابم

نگو به فکر رفتنی بابایی

چی بگم از سختیای قافله