نوشته‌ها

تا نفس باقیست از رنگ و ریا باید گذشت

اگه توی غربت شکسته بالم

پر شده جام آسمون از اشک

آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش

سری که روی نیزس پشت سرو نگاه میکنه

در حرم وارد شد و با گریه بر در بوسه زد

بارون، وقتی میاد از آسمون