بنداول

تموم آسمون،گرفته رنگ‌خون،عزیزمن کجایی
به سمت خیمه ها،شدن گرگاروون،ندارن هیچ حیایی
دم آخرتورو،می‌دیدم نیمه جون ،الان رونیزه هایی
زیراین بارغم،شده قدم کمون،امون ازین جدایی

بدون تو دارم می‌رم
ازین فاصله دلگیرم
نداشتنت برام سخته
ازین زندگی من سیرم

حسین من حسین من۲

بنددوم 

اسیر سلسه، سوارمحمله، تو بنده خواهرتو
میون غافله، می‌چرخه حرمله، می‌ترسه دخترتو
برام قرآن بخون، تویِ این ولوله، به‌قربون سرتو
می‌ره این کاروون، کنارش هلهله، نبینه مادرتو

ببین چشای من تاره
شده زینبت آواره
نمونده رو سرا چادر
گوشا شدن بی گوشواره

حسین من حسین من۲