بنداول

توی گهواره خوابیدی یا بیداری
تو هرم گرما تو حال احتضاری‏
بیا بغلم که تا ببرمتت همونجايي كه دوست داري
بدون زره بيا كه بريم تو مرد اين پيكاري

از همين فاصله هم نشون دادي غيرت تو
از همين فاصله مي‌شنون پيام غربت تو

جلوتر از اين بابا دلشو نداره
سپاهو ببين بابا دلشو نداره
كمونداراشون نشستن علي جون
برات تو كمين
بابا دلشو نداره

بنددوم

ميگم به دشمن پسرم خيلي دليره
اين آخرين يار طفل نخورده شيره
ميگم اگه من گناهي دارم بچم كه بي تقصيره
ميگن كه حسين براي خودش اومده تا آب بگيره

از همین فاصله معلوم می‌شه تاب و تب تو
از همین جا می‌بینن خشکی روی لب تو

يكيشون داره سمت گلوت اشاره
مي ترسم بابا داغ ببينم دوباره
داداش اكبرت رو نديدي عزيزم
بيا تا بريم
بابا دلشو نداره

بندسوم

با اين كه بابا رنگ از رخت پريده
ولي دشمن از لب خشكت ترسيده
به جاي آب به روي لبات تير سه پر رسيده
روي دستم سر تو رو از تن كوچيكت بريده

مادرم از تو بهشت برات لالايي مي‌خونه
داغ تووي دلمو فقط خدا مي‌دونه

چجوري برم سمت حرم دوباره
مادرت تووی خيمه ها بي قراره
نه مي‌شه نرم، نه مي‌تونم برگردم
ببين كه بابا
ديگه دلشو نداره