بنداول

تو حیدری خَلقا شبیه پیغمبری
خُلقا شبیه به مادری
حقیقتا علیِ اکبری

یه نگا به خیمه ها کن غوغا غوغاس
یه نگا به عمه ها کن دریا دریاس
یه نگاهم به بابات کن تنها تنهاس

حرفِ رفتن شد /بابات مضطر شد
‌بدرَ قه ی راهت /اشک مادر شد

خرامان خرامان میروی سوی میدان
علی جان علی جان میبری از حرم جان

بنددوم
پشت سرت پشت سر قدم آخرت
حالا که افتاده پیکرت
خوب شد نبود ببینه مادرت

یه جور افتادی زمینه که علی اکبر
وسط کوچه رو خاکا افتاد مادر
یه جور افتادم که انگار افتاد حیدر

کوچه وا کردن / ارباً اربا شد
قد کِ–شیدی تو /قدِ من تا شد

سوار رشیدم از پیِ تو دویدم
امیدم امیدم از تو من دل بریدم

بندسوم

هی پا نکش آتیش به هستیِ بابا نکش
پاشو و عمه رو اینجا نکش
هی ناله وا اُمّا نکش

ولدی یا ولدی یا ولدی اکبر
چقد التماس کنم تا پاشی آخر
پهلوی زخمیت منو برد تا پشت در

در داشت میسوخت و / چشمام بارونی
مادر سیلی خورد /معجر شد خونی