حالم خراب نیست عمو جان تو غم نخور
حالم خراب نیست عمو جان تو غم نخور
قحطی آب نیست عمو جان تو غم نخور
من با خیال مشک تو سیراب گشته ام
سهمم سراب نیست عمو جان تو غم نخور
غمواره ها که سیل شده پیش پای من
اشک رباب نیست عمو جان تو غم نخور
زینت گرفته دست من و عمه از طلا
اینها طناب نیست عمو جان تو غم نخور
با افتخار عشق تو را جار میزنم
سیلی جواب نیست عمو جان تو غم نخور
گیرم که پای اسم تو دندان من شکست
اصلا عذاب نیست عموجان تو غم نخور
اصلا که گفته پهلوی من را شکسته اند
قلبم کباب نیست عمو جان تو غم نخور
زخم زبان زدن به یتیمان بی پناه
در شام باب نیست عمو جان تو غم نخور
آنجا که برده اند اسیران خسته را
بزم شراب نیست عموجان تو غم نخور
من قول داده ام که بمیرم برای تو
اینکه حساب نیست عمو جان تو غم نخور