خیلی دلم تنگ شده واست بابا
دلتنگتم با همه وجودم
چطور دلت میاد پیشم نمیای؟
من که برات دختر خوبی بودم

دلم گرفته بابا از زمونه
دلم گرفته بابا از روزگار
دل ربابم مث من گرفته
داری میای داداش علی رم بیار

اگه بیای حال منم خوب میشه
اگه بیای پائیزمون بهاره
قول بده اومدی برام بخندی
قول میدم اینجا کسی چوب نداره

بابامی با همین سر بریده
منم هنوز دخترتم مگه نه؟
یادته دوس داشتی که زود بزرگ شم
ببین ، مث مادرتم مگه نه؟

سکینه هم دلش برات تنگ شده
عکستو رو خاک می کشید بابایی
عمه میگه شبیه زهرا شدم
اونم شبا درد می کشید بابایی ؟

عروسکم گم شده توی صحرا
هیشکی دیگه ازش خبر نداره
بد نمیشه حالا که مو سفیدم
برام عروسک بخرن دوباره؟

خرابه فهمید که چرا بیدارم
چیکار کنم دلم بابامو می خواد
به عمه گفتم اگه امشب نیاد
برای تشییع جنازم میاد

صدای پا میاد می‌ترسم بابا
صدای پا میاد می‌لرزه تنم
سربازا رفتن پا می‌شم دوباره
خودم رو از ترسه به خواب می‌زنم