داره توو مشتش میدون و میچرخونه
بنداول
داره توو مشتش میدون و میچرخونه
لشگر درمونده س حیرون و سرگردونه
حرف از سردار حیدر میشه پس قطعا
حتی اسمش هم دل هاشون و میلرزونه
تاریخ عینا تکراره / خیبر یا جمل فرقی نداره
کل عالم فهمیدن حسن مثل حیدر کراره
به وصف مدح تو باید زبان گرفت حسن
که در پناه تو ایمان امان گرفت حسن
چه خوب از تو خدا امتحان گرفت حسن
به صلح و صبر تو اسلام جان گرفت حسن
حسن ابن حیدر / ای یل نام آور
بنددوم
پرچ صلحت پیمانِ دو سر برده
روح تازه به ایمانِ ما آورده
سلطان عالم میشه هر کس یک دفعه
قدر یک سهمی از خوانِ حسن برده
از عشقت دلم آکنده س / دل به ساحتِ تو پناهنده س
کل عالم میدونن حسن مثل زهرا بخشنده س
تو در میان امامان چراغ انجمنی
تو آفتاب جمال خدای ذوالمننی
تبر به دست نداری خلیل بت شکنی
تو پاره ی جگر ختم الانبیا حسنی
حسن ابن حیدر / ای یل نام آور
بندسوم
خورشید یکتای عشقِ دل انگیزم
تو بارون و عشقی و بی تو پاییزم
از سرتا پای تو رحمت شده سرشار
هر چی که دارم و پایِ تو میریزم
پیدای هر ناپیدا / میوه ی دل حضرت زهرا
کل عالم مجنون و حسن لیلای بی لیلاها
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی
تو فوق فوق ملک در لباس انسانی
علیست جان پیمبر تو بر علی جانی
تو تا خداست خداوندگار سلطانی
حسن ابن حیدر / ای یل نام آور