دشمن شدند با یل خیبر یکی یکی
گشتند با سقیفه برادر یکی یکی

نارو زدند سفسته کردند جا زدند
آیینه های دقّ پیمبر یکی یکی

جای پناه خواستن آتش کشیده اند
بر آن پناهگاه مطهر یکی یکی

با پا زدند بر کمر در دوتا دوتا
تا این که رد شدند از آن در یکی یکی

پهلو گرفت فاطمه دیوار سرخ شد
آنجا سفید شد موی حیدر یکی یکی

حتی یکی به صاحب عزا تسلیت نگفت
با ناسزا زدند به او سر یکی یکی

از یاد میروند تمامی دردها
تا چشم فاطمه ست به حیدر

با هر علی علی سر و رویش کبود شد
شلاق خورد فاطمه با هر یکی ، یکی

یک جا چهل نفر به سرش حمله ور شدند
آری نمی‌زدند به مادر یکی یکی

خورد از چهل غلاف حدودا هزار بار
یعنی بر او‌ زدند مکرر یکی یکی

اما غلافها همه رفتند کربلا
با تیغشان زدند به اکبر یکی یکی