دلِ مظلوم، سرِ  دار  به هم می‌ریزد

نالهٔ خسته شبِ تار به هم می‌ریزد

کوفیان مایهٔ ننگند که دلهاشان را

اثرِ کینه و آزار به هم می‌ریزد

غیرت الله، میا که به خدا مسلم را

حالتِ ویژهٔ بازار به هم می‌ریزد

حرفِ بازار شد و سینهٔ دل تنگِ مرا

فکرِ ناموسِ تو این بار به هم می‌ریزد

سرِ یک جرعهٔ آبی که به تو منع شود

دست و بازویِ علمدار به هم می‌ریزد