بنداول

غصه رو دلم آواره
مسلم ع دیگه یاری نداره
دل نگرونم/ برای شیرخواره

تو اوج تنهایی/ من آخر راهم
من اولین فدایی/ غربت ثاراللهم

دلم داره شور میزنه
آواره‌ی بیابونه
کبوترا کدومتون
پیامم و می‌رسونه

بنددوم 

فکر کوفیا تو جنگه
دست همه نیزه و سنگه
شهری که پر از
دلای صد رنگه

تو کوچه پس کوچه
غریب و سرگردون
به فکر غربت توام
با این چشای گریون

برا علمدارت آقا
چه نقشه‌هایی که دارن
برای صیدشون دارن
عمود و نیزه میارن

بندسوم 

اشک بی امون تو چشمام
واسه غم و غربت آقام
دل‌شوره دارم
می‌لرزه دست و پام

وقتی که تنهایی
تنت تو گوداله
میون اون دریای خون
پیکر تو بی‌حاله

تو دست و پا می‌زنی و
بیچاره میشه خواهرت
سرت جدا میشه پیش
چشای تار مادرت