قاب عكس لبخندت تكيه داده بر ديوار
قاب عكس لبخندت تكيه داده بر ديوار
پشت ميخ پنهان شد دردهاي يك بيمار
جاي ناله هايي كه كرده اي نهان در روز
همره نفسهايت، آه مي كشي هر بار
قد كشيده تر گشته لاله هاي بستري ات
بس كه آبشان دادي ز اشك جامه گلدار
كهكشان چشمانت خالي از ستاره شده
برگ سبز ريحانت گشته ارغوان رخسار
برگ برگِ گلدانت زرد گشت و پژمرده است
ياس چون شقايق شد در ميانه پيكار
پشتوانه حيدر! خواهشا نرو امروز
كار رفتنت را به روز ديگري بگذار
با علي تكلم كن رحم كن به بي كسي اش
فاطمه جواب بده! خواب هستي يا بيدار؟
شانه هاي زندگي ام زير بار تابوتت
له شده شكسته شده مانده زير اين آوار
مي روي وليكن در قاب باور زينب
قاب عكس لبخندت تكيه داده بر ديوار