بنداول

مشکا می‌رن یکی یکی/ رو دوش سقا
تازه می‌خواد آروم بشه/ آغوش ابرا
غوغا می‌شه، وقتی اباالفضل ع
پا می‌ذاره، میون دریا

می‌گه توی گوش آب
امون از دل رباب س
تشنگی خیمه‌ها شده
آتیش دل ارباب

آی دریا/ همین یه بار بی دردسر
آی دریا/ مشکم و تا خیمه ببر
آی دریا/ آبروی من و نبر

بنددوم

تا اینکه راهی می‌شه از/ کنار دریا
تیرا می‌بوسن دستاش و/ میون نخلا
می‌افته و مشک دریده
آخر می‌شه قاتل سقا

پیچیده تو علقمه
رایحه‌ی فاطمه
جای دست سقا هنوزم
رو چوبه‌ی پرچمه

گریونه/ برای خیمه‌ی بی آب
گریونه/ واسه بی‌تابی رباب س
گریونه/ برا غریبی ارباب

بندسوم

افتاده سقا روی خاک/ با چشم بسته
تیر سه شعبه تو دل/ چشماش نشسته
از راه میاد، عزیز زهرا س
با قد خم/ کمر شکسته

پناه عالم دیگه
خودش شده بی‌پناه
بین خنده‌های دشمن
با گریه می‌کشه آه

ای وای از/ غربت بعد تو عباس ع
ای وای از/ آتیشی که بین خیمه هاس
ای وای از/ سرایی که روی نیزه‌هاس