من شکایتی ندارم
من شکایتی ندارم
هر چی که بخوای همونم
تو بگو بمیر میمیرم
تو بگو بمون میمونم
ولی تلخه واسم این که
نشه چای روضه نوشید
شال دوش نوکراتو
نشه بعد روضه بوسید
مگه میشه خاطرات
هیئتت بشه فراموش
درده که با گریه کن ها
نگیریم همو تو آغوش
سخته که آروم بشینیم
وقتی آتیش و سپندیم
که وظیفه داشته باشیم
در مسجدو ببندیم
دوباره میشه ببخشی
به خوبیت بدی ما رو
به ما برگردونی بازم
شور و حال روضه ها رو
من که عمریه تو گودال
بیقرار بوی سیبم
دیدن غربت روضه ات
سخته آقای غریبم
ما فقط شنیدیم اما
بمیرم که خواهرت دید
غربت بی حدتو تو
نفسای آخرت دید
غربتت یکی دو تا نیست
کدومو بگم نمیرم
تو بگو باید برای
کدومش روضه بگیرم
بگم از سوختن قلبت
تو عزای علی اکبر
یا تحیرت تو دفن
بدن علیِ اصغر
میسوزم برای اشک
چش گریون ابالفضل
قد تاشده ات کنار
تن بی جون ابالفضل
هنوز از تو قتلگاهت
میوزه بوی غریبی
بمیرم رو خاک صحرا
هنوزم خد التریبی
سه شبانه روز تو آفتاب
تن تو بی سایبون شد
خاتم دستت اسیر
طمع یه ساربون شد
پیش چشم زن و بچه ت
روی نیزه بود سر تو
نیزه هم خون گریه میکرد
پا به پای دختر تو
نمیگم دیگه میترسم
نوکرات از غم بمیرن
ولی بغضی تو گلومه
که بگم اتیش میگیرن
قسمت میدم آقاجون
نذار اینجوری بمونیم
اربعین زیارتت رو
از تو خونه مون بخونیم