بنداول

نگو به فکر رفتنی بابایی
نگو ازم دل میکنی بابایی
تو پاره ی تن منی بابایی
من الذی ایتمنی بابایی بابایی

خوب میدونم که/ آره تو بابامی
خوب میدونی که/ درمون دردامی

خرابه از حضور تو چه با صفا شده
خداروشکر که حاجت دلم روا شده

زهرای سه ساله ات رو/ بابائی بغل کن تو
موهامو نوازش کن/ به قولت عمل کن تو

بنددوم

جواب این سوال و کی میدونه؟
چرا لب بابای من پر خونه؟
کی چنگ زده به موش به جای شونه؟
چرا گرفته بوی نون ویرونه ویرونه

میشه با دستام/ شونه کنم موتو؟
میشه با اشکام/ من بشورم روتو؟

شب خرابه واسه ما حکایتی شده
چه عاشقانه های بی نهایتی شده

دلتنگ و پر آشوبم/ پر درد و پریشونم
اما پیش تو خوبه/ خوبم بابایی جونم

بندسوم 
ستاره‌ ی سهیل من برگشته
تو آسمون می گشتم و تو تشته
قدم گذاشته رو چشام و امشب
دیگه نمیشم از غمش سرگشته سرگشته

روضه گرفته/ خدا با من امشب
می باره عالم/ با ناله ی زینب

قسم میدم خدا رو من به اسم اعظمت
که دیگه امشب ای بابا بمیرم از غمت

به لطف خدا بابام‌/ مهمون منه امشب
یک دنیا بدهکارم/ به عمه جونم زینب