بنداول

همش غم و اضطراب، مصیبت بی حساب
فکرشو میکردی ما، بریم تو بزم شراب

النگوهارو بردن، به دستا بستن طناب
بگو که از کِی به ما، کتک زدن شد ثواب!؟

تو نماز میزدن مارو، تو قنوت میزدن مارو
تو شلوغی سر بازار، تو سکوت میزدن مارو

ما فقط گریه میکردیم، اونا هِی میزدن مارو
جلو چشم عمو عباس، زیر نِی میزدن مارو
آه آه وواویلا

بنددوم

برا دل غصه دار، خرابه میشه مزار
یکی بگه به این زجر، سر به سر ما نزار

رو سر دختر تو، میزنه داد و هوار
بشین تا واست بگم، از غمای بیشُمار

یه سره میزدن مارو، چپ و راست میزدن مارو
تا میدیدن که اسم تو، رو لباست میزدن مارو

با تهِ نیزه و شمشیر، با طناب میزدن مارو
تا چشامون میشد سنگین، توی خواب میزدن مارو
آه آه و واویلا

بندسوم 

حالم بده روز و شب، منو میسوزونه تب
به نون و خرمای این، کوچه نمیزنم لب

بدونه هیچ دلیلی، به ما میکردن غضب
مصائب ماهارو، بپرس از عمه زینب

توی خواب میزدن مارو، تو مسیر میزدن مارو
ما گرسنه بودیم اونا، دل سیر میزدن مارو

خلاصه هرچی که داشتن، تو تَوُون میزدن مارو
بی امون گریه میکردیم، بی امون میزدن مارو
آه آه و واویلا