بند۱

واسه محرمت کل سال و روی تقویم خط زدم
نگاه مادرت شاملم شد که دباره اومدم

این سیاهیا نورن
مُهر سرّ مَستورن
علم و بیرق و خیمه
پُرِ نوای این شورن

ای کشته ی دور از وطن دور از وطن وااای
ای تشنه ی صدپاره تن ای بی کفن وای وای

بند۲
غبار مونده بر قاب عکس پیر غلامات تُربته
روزقیامتم نوکرت با انبیا هم صحبته

خوشبحال اونها که
بامحبتت زیستن
همه تو کربلات میگن
اونا که پیشمون نیستن

شاه و غریب و بی کس و بی لشکرم واااای
ای سایه ی اهل حرم اهل حرم وای وای

بند۳
میدونم آخرش نوکرت رو داغ روضت میکُشه
خدا نبخشه اون قاتلی که پیکرت رو میکِشه

رو تنت پراز سنگه
صورتت پُر از خونه
مادرت تویِ گودال
از غم تو میخونه

راس تو ای خون خدا بر نیزه ها وااای
ای که سرت شد از قفا ازتن جدا وای وای