اسکنـدرنامه نظامی

خدایا جهان پادشاهی توراست

ز ما خدمت آید خدایی توراست
پناه بلندی و پستی تویـی

همه نیستند آنچه هستی تویی

مقدمه:
مثنوی اسکندرنامه شامل دو بخش شرف نامه و اقبال نامه یا خردنامه ی اسکندری مشتمل بر حدود 10500 بیت در بحر متقارب و هموزن شاهنامه ی فردوسی است. پنجمین دفتر از خمسه یا پنج گنج نظامی گنجه ای است. نظامی در نظم داستان های خویش به جز لیلی و مجنون، بدون تردید شاهنامه را در پیش چشم داشته است و تلاش کرده تا به اقتدای فردوسی و اثر سترگ وی، شاهنامه، به آفرینش ادبی بپردازد. او در پردازش شخصیت اسکندر در اسکندرنامه به گونه ای عمل کرده است تا یادآور شخصیت کیخسرو در شاهنامه باشد. هدف اصلی نظامی از سرودن این مثنوی خردمندانه، در نظر اول شرح و گزارش تاریخ افسانه ای اسکندر مقدونی است و در نگاه دیگر شاعرِ رمزگوی، بهانه ای ساخته است تا جغرافیای تاریخی جهان را در زمانه ی خود با فرهنگ های گوناگون آن به نظم در بیاورد.

چرا نظامی اسکندر نامه را به نظم کشید؟
1- نظامی در پی یافتن داستانی زیبا و دلپسند بوده است که سرانجام به این نتیجه می رسد که داستان اسکندر را به نظم کشد.
2- نظامی در پی موضوعی بوده که میدان قلمزنی و سخن سرایی آن وسیع باشد.
3- نظامی علاوه بر شاعری حکیمی دانشمند بوده است و خواسته نظریات خود را در قالب این اثر ماندگار بیان کند.
4- بیان زیانهای بیدادگری پادشاه و فرمانروا
5- بیان ویژگی های یک فرمانروا و پادشاه خوب که شاید مهمترین انگیزه ی نظامی در اسکندرنامه همین مورد باشد.
جهان بایدت کار آن شاه کن همان کن که او کرد و کوتاه کن

شخصیت اصلی داستان در اسکندرنامه:
اسکندر در متن هایی نظیر اسکندرنامه، شخصیتی متفاوت با اسکندر مقدونی فـاتح بزرگ تاریخ دارد. او که چهـره ای
کشورگشا و در مواردی خون ریز در تاریخ بشریت دارد. در این کتاب و در نظر قدما سیمایی پیامبرگونه، دین دار و دانش دوست دارد. نظامی به صراحت اظهار می کند که در نظم داستان اسکندر به متون پهلوی، نصرانی و یهودی دسترسی داشته است.

بر طبق آنچه در شرف نامه آمده، نظامی سه روایت درباره ی اسکندر و تبار او شنیده بوده و هریک را نقل کرده است.
تصویری که نظامی در کتاب خود از این شهریار آفاق گردآوری کرده، با چهره ی تاریخی او تفاوت بسیار دارد. در واقع بیشتر رویدادها و صحنه هایی که در این قصه ها نظامی تصویر می کند با آنکه اشخاص قصه ها تاریخی به نظر می آیند ولی در جزئیات با تاریخ موافق نیستند. اما این ناهمخوانی با تاریخ برای قصـه عیبی به شمار نمی آید. شاعر قصـه سرا می بایست تخیل خواننده را برانگیزد و او را به دنیای ماورای تجربه ی واقعیت های هر روزه تعالی دهد.

شخصیت پردازی در منظومه نظامی:
شخصیت، یکی از عناصر مهم در داستان و بازتاب تصورات و اندیشه های نویسنده است. مطالبی که درباره ی این اشخاص و وقایع گفته می شود همان تِمِ داستان است. شخصیت های هر داستان پایه و اساس آن داستان هستند و هر داستانی اگر دارای شخصیت پردازی درست و مناسبی باشد، شخصیت با پیشرفت داستان، در حوادث شرکت می کند و در طول زمان دگرگون می شود.
امتیاز آثار نظامی بر دیگر آثار کلاسیک، در تناسبی است که لحن گفتار شخصیت ها با ویژگی های خُلقی آن ها دارد. بررسی القاب اسکندر در این منظومه نشان می دهد که نظامی کاملاً نسبت به ظرفیت نام ها در شخصیت پردازی آگاه بوده و آن ها را در راستای ویژگی های فردی شخصیت ها به کار برده است. نکته ی قابل توجه تناسب کاربرد نام های مختلف برای اسکندر، یا موقعیت او در داستان است. مثلاً زمانی که دارا به قصد جنگ با اسکندر به مرزهای سرزمین او یورش می برد، نظامی اسکندر را مرزبان می خواند. هنگامی که اسکندر مقابل دارا صف آرایی می کند لشکر آرای روم خوانده می شود. زمانی که تصمیمی می گیرد یا فرمانی صادر می کند، شه نیک رای، خردمندخوی، چاره جو و رهبر هوشمند لقب می گیرد. زمانی که بر دشمنان پیروز می شود، مخالف شکن و شاه فیروز جنگ معرفی می شود. وقتی به دیدن تخت و جام کیخسرو می رود، نظامی برای همانند ساختن او با شاه آرمانی ایرانی، از او با نام خسرو یاد می کند و هنگامی که به ارسطو و دیگر وزیران دستور می دهد، کارفرما لقب می گیرد. هدفمند شدن کاربرد نام ها در شرف نامه، حکایت از پیشرفت نظامی در شخصیت پردازی و افزایش تجربه ی او دارد.

مراحل چهارگانه ی تحول اسکندر:
شخصیت اصلی داستان شرف نامه ی نظامی، شخصیتی پویاست و در طول داستان تحول می پذیرد. زمانی که قرار است شخصیتی در داستان دستخوش تحول شود چهـارمرحله به ترتیب باید اجـرا شود:
1- آماده سازی 2- ایجاد فشار 3- تحقّق 4- اعتبار بخشیدن

در مورد تحول شخصیت اسکندر، باید توالی دو منظومه ی شرفنامه و اقبال نامه را باهم در نظر بگیریم. توالی این دو منظومه، یک حاکمِ حکیم افلاطونی را با یک پیامبر شرقی از نسل ابراهیم در قالب فاتح مقدونی می آمیزد. او در وجود قهرمانی چنین بی همانند، رمزی از وحدت بین حکیم و حاکم و بین نبوّت و حکومت را تصویر می کند.
1- در شرفنامه و اقبال نامه آماده سازی زمینه های حکمت، دین داری و عدالت گری در شخصیت اسکندر از طریق همنشینی مداوم با دانشمندان و مناظره های فلسفی اش، دستور او به ترجمه ی کتب پهلوی و نوشتن چند کتاب توسط خودش و نیز ابتکارات و اختراعات او مورد تأکید قرار می گیرد.
2- ایجاد فشار: در شرفنامه، اسکندر یک شاه جهان خوار خودکامه نیست. بلکه پادشاهی جهانگیر و جوانمرد است. در اقبال نامه نیز سقراط به او پند می دهد که: « دلِ پاک را رنگ پرداز کن»
3- تحقق: در شرفنامه، تحقق تحول روحی اسکندر، در پایان سفرش به ظلمات و جستجوی آب حیات نشان داده شده است. او که دیگر تغییر یافته و به جای جهان جویی، عزم جستجوی حکمت و علم را دارد از نیافتن چشمه ی آب حیات ابراز نا امیدی نمی کند، زیرا صحبت اهل حکمت برای او از آب حیات خوشایندتر است. بنابراین به یونان باز می گردد و:
ز دانش بسی مایه ها ساز کرد درِ حکمت ایزدی باز کرد
4- اعتبار بخشیدن: بخش اعظم منظومه ی اقبال نامه به سفرهای اسکندر پس از پیامبری اختصاص دارد که در آن به هدایت گری مردم و دین گستری می پردازد.
نتیجه گیری:
نظامی در شرفنامه روندی روبه رشد را در حوزه ی شخصیت پردازی نشان داده است. هرچند در اقبال نامه، تسلط او بر شخصیت پردازی رو به افول می گذارد که می تواند به دلیل ناتوان شدنش، کهولت سن و به سبب ترس از ناتمام ماندن منظومه باشد چنانچه خود او می گوید:
هراسیدم از دولت تیزگام که بُگذارد این نقش را ناتمام
در منظومه ی شرفنامه که اوج هنرنمایی نظامی در داستان پردازی است با وجود تعدد شخصیت های فرعی بسامد حضور اسکندر در داستان متناسب و متعادل است و در پرداخت شخصیت او از انواع شیوه ها بخصوص بهره گیری از نام اشخاص به شکل هوشمندانه ای استفاده شده است.
از آنجا که در پس قصه های نظامی نکاتی عمیق نهفته است و خود او چندبار از خوانندگان مثنوی هایش خواسته است تا رازها و رمزهای موجود در شعر او را کشف کنند، مطالعه ی کتاب پیامبر نامرسل که شرح کامل بیت های پیچیده ی اسکندرنامه از سیروس نیرو به کوشش و ویرایش محمدمفتاحی چاپ گنجینه ی ادب روزگار می باشد خالی از لطف نیست. در این کتاب تمام واژگان دشوار شعر نظامی، تک تک ابیات و همچنین آرایه های ادبی که در اشعار او به کار رفته است شرح داده شده است.
وحید دکامین دی ماه 1399

منابع تحقیق:
1- مقاله «نظامیات در ادبیات فارسی: مطالعه مورد؛ اسکندرنامه نظامی گنجوی»، نقی فلاح نژاد، فصلنامه علوم و فنون نظامی، سال یازدهم/ شماره 33، پاییز 1394 صص 84-63

2- مقاله علمی «بررسی سیر تحوّل شخصیت اسکندر، از کشور گشایی تا پیامبری، در شرفنامه ی نظامی» سمیه عزتی، ابوالقاسم امیراحمدی، علی عشقی سردهی، علی تسنیمی، پژوهشنامه ادبیات داستانی، دانشگاه رازی، دوره هشتم، شماره 4، زمستان 1398،صص 73-53

3- مقاله «سیمای اسکندر در آیینه های موج دار»، دکتر سعید حسام پور(استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز)، چاپ شده در پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی(علمی_پژوهشی) دوره جدید، شماره 2، (پیاپی 6) تابستان 1389، ص 82-61

4- مقاله «بررسی شیوه های شخصیت پردازی نظامی گنجوی با تکیه بر سه شخصیت خسرو، بهرام و اسکندر» اسماء حسینی مقدم(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد)، دکتر مریم صالحی نیا(استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد)، دکتر محمدجواد مهدوی(استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد)

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.