چشامو می دوزم به در این خرابه
بنداول
چشامو می دوزم به در این خرابه
میگن که نمیای دیدن تو سرابه
رقیت س رو خاکا بدون تو می خوابه
امشب نمی بینه دیگه چشمام
نداره رمقی دستام
پریشونه بابا موی من
نبودی بکشی شونه ای
به موهام
یتیممو سرگردونم
بیا منو برگردونم
بنددوم
بیابون و اون شب روی خارها دویدم
دیدم مادرُ من روی پاهاش خوابیدم
تا زجر اومدُ با سیلیِ اون پریدم
زجر مثه مغیره بودُ بابا
شبیه کوچه شد صحرا
کبوده همه ی بدنم
شبیهم حالا دیگه چقدر
به زهرا (س)
سیاه شده زیر چشام
سفید شده کل موهام
بندسوم
سرتو می اومد کنار ما توی شام
دیدی آتیشُ که می بارید از روی بام
همونجا می ریختن غبارُ روی چشمام
بی تو
می سوزم هنوزم از تب
می بینم خوابتو هر شب
تا که دخترتو می زنن
پره تازیونه می خوره
به زینب (س)
کجا تو رفتی بابایی
که کشت منو این تنهایی