نوشته‌ها

آه میون این غربت و زاری

دلخوشی های کم دور و برت را بردند

آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت

خنجر، خنجر، دوباره خنجر، خنجر

مقتلش بود تیره و تاریک

باید گریست چاره به جز خون دیده نیست

ای قامت قیام همه انبیاء دهر

کجا می خوای بری همسفر من