دوره یازدهم حلقه ادبی ریان چکیده جلسه سوم
در دوره معاصر در کنار فلسفه – که از فروید شروع شد – مفهومی بنام روانکاوی وجود دارد. فلسفه و روانکاوی مرز باریکی باهم دارند و چون در هنری که از آن صحبت می کنیم با نهاد انسانها کار داریم این روانکاوی در سرودههامان بصورت اعجاب انگیزی به ما کمک خواهد کرد. فلسفه در تفاوت عمدهای که با روانکاوی دارد، اجازه دارد درباره چیز هایی که “هیولا” ندارند صحبت کند ولی روانکاوی از امور واقع صحبت می کند.
(هیولا: جزء بالقوهی اجسام را گویند که جنبه ی قابلیت و استعداد هر جسم می باشد)
باید انسان را خوب بشناسیم چون قرار است برای او روایت کنیم. با روانکاوی به “تماتیک” آثارهنرمندان پی میبریم. طبق نظریه فیلسوف “لکان”؛ آنچه که درون هنرمند اتفاق میافتد، عقده هایی است که منجر به امر واقع و در نهایت تولید اثر هنری می شود.
(تماتیک: چیزی است که ما اصطلاحاً به آن امضای هنرمند میگوییم. مثلاً تماتیک شکسپیر “خیانت”، داستایوفسکی “رنج” و هیچکاک “ترس” است.)
هفت پیکر نظامی خیالانگیزترین و پررنگترین نگارهی منظومهی پنجگنج است. شاعر در ترکیب قصه ی خویش غیر از شاهنامه، که از باز گفت آن به عمد حذر دارد، از سایر روایات و از جمله روایات نانوشته نیز بهره جسته است.
چهار درس از هفت پیکر نظامی:
- درس اول: انگیزش ملال در پی روایتگری و داستانسرایی ملال انگیز و راه زدودن آن
قصه ی پر زرق و برق و سرشار از عیش و عشرت بهرام توانست ملال حاصل از روایت های قبلی مثل خسرو و شیرین را از او برهاند. هنرمند اگر دچار تماتیکی شود که تلاطمات روحی شدیدی به او وارد کند، ممکن است به سرنوشت هنرمندان (نویسندگان) غربی که پایانهای تلخی چون خودکشی داشتند، دچار شود.
در این ایام پس از لیلی و مجنون و خروج از بیابان های قفر و خشک عربستان ذهن شاعر به داستانی در دنیای شاد و خرم و پرتحرک ایران باستان جلب می شود. انتقال خاطر از فضای سیاه چادرهای خاموش و ناامید اعراب به قصر های روشن و پر سر و صدای دربار فارس، بدون توقف کوتاهی درصحرای عرب، برای ذهن تازه از بادیه مجنون رهیده شاعر دشوار بوده و قصر خورنق در یمن نقطه ی مناسبی برای این جهش و آهنگ بوده است.
ما باید در ملالهایی که از پیرنگها برایمان حاصل میشود تعادل و توازن را رعایت کنیم. برای همین است به ما توصیه شده روضه گودال زیاد نخوانیم. از طرفی به عنوان هنرمندی که وظیفهاش بیان هنرمندانه زندگی اهل بیت(ع) است باید به تمام جوانب حیات آل الله بپردازیم.
- درس دوم: ساختمان و ساختار
لیلی و مجنون و خسرو و شیرین، هم وحدت درونی دارند و هم انسجام ضروری.
اما در هفت پیکر هیچ کدام وجود ندارد. تعدادی داستان پراکنده و بی ترتیب را ملاحظه می کنیم که جمع آن ها جز با تکنیک قصه در قصه امکان پذیر نیست.
- درس سوم: شخصیت پردازی با کمک رویداد های حول شخصیت
نظامی در هفت پیکر با بیان کردن روایت هایی از بهرام مشغول ترسیم شخصیت بهرام است و ما می توانیم وجوه شخصیت بهرام و ضعف های او را بشناسیم. پس تمام ریز روایت ها کمک می کند که بهرامی که ما در ذهن خود می سازیم به بهرامی که نظامی ساخته است شبیه شود و بتوانیم دلیل کارهای اورا کشف کنیم. حتی در نقوش یک جام کهنه از دوره ساسانیان عشق به زن، شکار و بیابان که در وجود بهرام رنگ عربی دارد به جا مانده است. بهرام مثل جمشید و اسکندر در مشرق زمین، بسیار شخصیت مهمی داشته است گرایش بهرام به شعر و سرود نزد ایرانیان، مرده ریگِ تربیت عربی او بوده است و حال این نظامی است که با خرده روایت هایش به مخاطب می گوید که کدام ابعاد شخصیت بهرام را بیشتر ببیند.
وجوه شخصیت بهرام که نظامی آن را پرنگ کرده بود روحیه ی پهلوانی، توجه به فقرا، توجه به شعر، موسیقی، شکار و زن بوده که برخی از آن ها مورد انتقاد موبدان و خلاف شئون پادشاهی نیز بوده است.
- کلمه شناسی:
پری: موجودی اهریمنی است که با ظاهر زیبا، اقدام به فریب دادن دیگران میکند.
گرگ سان: مثل گرگ، شکار خود را خسته میکند.
روبه سان: مثل روباه، شکار خود را فریب میدهد.
حباله: نکاح (قید ازدواج)
حلیه: زینت
شقا: بدبختی
خسب: عیش
لولیان: کولی بیشرم (روسپی) که غالباً خنیاگر بودند و نمایش بازی میکردند. در ادبیات استعاری به معنای پاکباخته می باشد.
مرده ریگ: میراث به درد نخور